سادگی...

روزهایم  از هر گونه اگرها وشایدهایی پاک شد

و در هر دم از آن این را با خود تکرار می کنم

که زندگی من است

 پس آنطور که می خواهم باید باشد هر لحظه وابستگی اش را به خودم بیشتر میکنم

 این را بفهم!...

و خوشحالم از  اینکه تا الان تونستی به همه قولهایی که بهم دادی عمل کنی همه اون قرارهایی که بین من و دلم بسته شده بود... یه دلی که همیشه سادگی رو ترجیح می ده به همه رنگهای به ظاهر زیبایی که اطرافش هستند  

نمی دونم این خلوتی که برای خود ساختم چه قدر تونسته کمک کنه؟....

کتاب

"خوشبختی زمانی به خطر می افتد که انسان بخواهد آن را به وسیله ی چیزی به دست بیاورد که بر عکس از خوشبختی ناشی می شود"

                                                                                            آندره ژید

  یه جمله چه قدر می تونه اثر گذار باشه؟

بار ها و بارها این جمله از کتابی که می خوندم رو تکرار کردم  نمی دونم چی چیزی درونش هست که من رو این طوری مجذوب خودش کرده....