یلدا که تموم شد ولی بازی رو ادامه میدیم .منم به این بازی دعوت شدم توسط خواهر گلم نیلوفر جون و دوست عزیزم نرگس جون
۱.هیچ وقت تقلب رو یاد نگرفتم و نتونستم حتی دستم رو برا تقلب کردن بقیه باز بزارم که تا حالا خیلی ها از دستم بابت این موضوع ناراحت شدن.
۲.اگه کسی خواست حرفی بهم بزنه یه کمی از اون رو اشاره کرد بقیش رو نگفت اینقدر سیریش میشم تا بگه(کچلش می کنم)خیلی دوست دارم این طوری نباشم ولی نمیشه.
۳.یه دروغ به یکی از دبیرای دوران راهنماییم گفتم که هنوز هم خودم رو از گفتن اون سرزنش میکنم که اونم تقصیر دوستام شد.
۴.یه بار یه برنامه برا ضایع کردن دبیر فیزیکمون کشیدم که با بچه ها جلو خانم دبیرمون که مسئول کتاب خونه بودمسخره دبیرمون کنیم که نقشه به خوبی انجام شد و قیافه خانوم دبیرمون دیدنی بود...
۵.و یه اعترافی که شاید تکراری باشه ولی بازم من میگم زنگ خونه همسایه های بابابزرگم رو میزدیم فرار می کردیم یه بار هم گیر افتادیم که به دروغ گفتیم ما نبودیم و به پسری که داشت از توی کوچه رد میشد اشاره کردیم که کاره اون بوده و خودمون فرار کردیم.
منم ۵ نفر دیگرو معرفی می کنم.۱.نان عاشق۲.معصوم۳.مهیار۴.شقایق۵.ورار